مجموعهداستان اشکان و اشکانه به نویسندگی ابراهیم حسنبیگی، اثری آموزشی و تربیتی است که موضوعات آن ازجمله: دروغ، غیبت، خودخوداهی، حرف بدون عمل، و مسخره کردن را از آیات شریفه قرآن کریم برداشت کردهاست. وی قصد دارد تا راه و رسم درست زندگیکردن را به کودکان بیاموزد. داستانها از قوت و صلابت و نثر روان و سادهای برخوردار هستند؛ اما ضعف طراحی شخصیتهای واقعی، طرح داستانها را دچار کلیشه همیشگی داستانهای دینی کردهاست. داستانها بر محور بیاخلاقیهای شخصیت اول داستان پیش میرود که والدین فهیم او با نصیحت، سعی در اصلاح رفتارهای او دارند. این در حالی است که داستانها علاوه بر مشکل طرح کلیشهای، از کنشهای غیر فعال و بسیار مستقیم و خطی برخوردار است. یعنی شخصیتهای داستان تنها صحبت میکنند و کسی از طریق عمل و کنشهای غیر مستقیم، داستان را پیش نمیبرد. این امر سبب عدم ارتباط کودکان با این داستانها و عدم پذیرش مفاهیم آنها خواهد شد. این مقاله به تبیین علت اهمیت طراحی واقعی شخصیتها و مشکلات اخلاقی کودک و نوجوان و تربیت صحیح دینی در خانواده و جامعه و کیفیت انعکاس آنها میپردازد و راهکارهای واقعنمایی طرح داستانهای دینی را مطرح میکند.