چکیده
در داستان حضرت سلیمان(ع) که در دفتر چهارم مثنوی مولوی آمدهاست گیاهی موسوم به « خَرّوب » در
مسجدالاقصی میروید و حضرت سلیمان(ع) از روییدن آن نگران میشود، نقش گیاه در این قصه شبیه
« چهل سوزنی » است که در داستان عامیانه سنگ صبور در بدن شاهزادۀ خفته، فرورفتهاست و دختری
که قهرمان داستان است، باید آن چهل سوزن را با آداب خاصی بیرون بکشد تا جوان از خواب برخیزد
و با او ازدواج کند. در ادبیات کودکان و نوجوانان امروز نیز در داستان شاهزاده کوچولو از آنتوان دوسنت
اگزوپری نویسنده معاصر فرانسوی ( 1900-1944) « بائوباب » گیاه بدی است که شازده کوچولو باید
مراقب باشد تا در سیارۀ او این گیاه نروید. « خرّوب »، « بائوباب » و « چهل سوزن » نمادی از بیمار یهای روح
و روان انساناند که در همۀ زمانها بهنوعی انسان را درگیر کرده، از رسیدن به کمال بازمیدارند. مولانا،
اگزوپری و تودۀ مردم در ادبیات عامیانه در قالب داستانهای تمثیلی، داستان چگونگیِ به وجود آمدن این
موانع کمال و راه مبارزه و ریشهکن کردن آ نها را، بیان کردهاند، هر کدام از این داستانها مناسب با فضای
داستان راههایی را برای رشد آدمی و غلبه بر مشکلات نشان دادهاند. صبر، تواضع، انصاف، تلاش مستمر و
رفتارهایی ازاین دست، ازجمله موارد مشترکی هستند که این داستانهای تمثیلی بر آنهها تأکید میکنند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |